چگونه از احساسات‌مان حرف بزنیم؟

فرشاد طاهری

مرحله‌ی سوم از حل و فصل احساسات فرونشانی شده، پس از شناختن آنها و بیان‌شان، حرف زدن راجع به آنها یا انتقال آنهاست. در اینجا انتقال احساس به معنای مطلع کردن افرادی است که رفتار یا گفتارشان باعث به وجود آمدن احساسی در ما شده است. همان‌طور که از اول این بحث گفتیم معمولا این مراحل برای حل و فصل احساسات منفی از قبیل خشم، غم و ناامیدی طی می‌شود، زیرا عموما اگر کسی ما رو خوشحال یا هیجان‌زده کند در همان لحظه احساس را بروز می‌دهیم و چیزی فرونشانی نمی‌شود، اما احساسات منفی را به خاطر شرایط زمانی و مکانی یا رودربایستی بروز نمی‌دهیم، تا وقتی که به شکلی دیگر به سطح می‌آیند. در میان گذاشتن احساس با کسی که مسئول آن است از صحبت کردن راجع به آن با یک دوست یا نوشتن ماجرا در وبلاگ ریسک بیشتری دارد، اما کمک بیشتری هم به خود ما برای رهایی از مصائب احساسات فرونشانی شده میکند؛ ریسک بیشتر و در نتیجه جایزه‌ی بزرگ‌تر.

ممکن است برای مدت طولانی و بدون هیچ تغییری از کسی بترسید یا از کس دیگری عصبانی باشید و هیچ چیز هم بروز ندهید؛ اما وقتی از این احساس با خود آن فرد حرف می‌زنید دیگر نیاز به پنهان کاری نیست. گاهی اوقات هم فردی که باعث بروز احساس بوده است در دسترس نیست، از دنیا رفته یا از شما دور شده؛ در چنین زمان‌هایی هم می‌شود با نامه نوشتن خطاب به خود آن شخص مشکل را حل کرد. خیلی‌ها هستند که صرفاً نوشتن نامه و نه حتی فرستادن آن به بهبود حال‌شان کمک شایانی می‌کند.

اما در هنگام انتقال احساس خود به مسئول آن باید دو اصل را در نظر داشته باشید:

  • مطمئن شوید که کسی که قرار است مورد خطاب احساس شما قرار بگیرد آمادگی و علاقه برای گوش کردن به شما دارد.
  • از تحقیر، سرزنش و متهم کردن مخاطب تا جای ممکن خودداری کنید.

اصل اول مهم است زیرا احساسات شما سزاوار احترامند و اگر آنها را با کسی که مایل به شنیدن‌شان نیست درمیان بگذارید احتمالا بعد از گفتگو احساس گناه، حماقت و تحقیر هم به احساس قبلی‌تان اضافه می‌شود. حتی احساس غم، خشم و یا ترس‌تان نسبت به آن فرد ممکن است بیشتر هم شود. در واقع مکالمه با یک مشکل آغاز و با چند مشکل بیشتر پایان یافته است. شنونده را غافلگیر نکنید؛ مستقیم و صریح به او بگویید که میخواهید راجع به موضوع مهمی صحبت کنید و نیاز دارید که وقت مناسب و کافی داشته باشند تا بتوانند توجه کاملی به شما داشته باشند. مثل همیشه شنونده‌ی خوب باید بداند که راهکار ندهد، حرف شما را قطع نکند و قضاوت‌تان هم نکند. اگر حرف شما را قطع می‌کند فقط برای این باشد که خلاصه چیزی که فهمیده است را تکرار کند و مطمئن شود که فهم دقیقی از صحبت‌های شما دارد.

اصل دوم هم مهم است چون مخاطب وقتی متهم نمی‌شود می‌تواند شنونده‌ی بهتری باشد. وقتی با دید اتهام و تقصیر با کسی حرف می‌زنیم طرف مقابل به جای گوش کردن به ما در حال آماده کردن لایحه‌ی دفاعیه‌ی خودش است؛ به جای اینکه به اصل حرف گوش کند دنبال خطاهای زبانی و تناقض‌ها می‌گردد تا علیه ما استفاده کند و این رفتارها باعث عدم انتقال احساس می‌شود. برای جلوگیری از ایجاد فضای تند باید سه مهارت را تمرین کنیم: 1) استفاده از جمله‌های اول شخص مفرد؛ 2) ارجاع احساس‌ به رفتار فرد مقابل و نه کل شخصیت او  3) خودداری از قضاوت دلایل و حالات فرد مقابل.

  • از جمله‌های اول شخص استفاده کنیم: وقتی میخواهیم احساس را منتقل کنیم جمله‌هایمان را با “من احساس می‌کنم…” یا “من احساس کردم…” شروع کنیم. این‌طوری مسئولیت احساس خود را پذیرفته‌ایم و چیزی بر دوش طرف مقابل نینداخته‌ایم. وقتی جمله‌مان را با “تو به من این احساس رو میدی که …” یا “تو باعث شدی که من احساس کنم … ” آغاز می‌کنیم، مسئولیت خودمان را واگذار می‌کنیم و طرف مقابل را در موضع دفاعی قرار می‌دهیم. انگار موضوع صحبت، از احساس ما به رفتار طرف مقابل تغییر یافته است. حتی اگر که مخاطب‌مان مقصر باشد و بخواهیم این احساس‌مان را به او منتقل کنیم بهتر است با “من احساس میکنم…” شروع کنیم تا تمرکز از احساس خودمان برداشته نشود؛ آدمها وقتی در حال دفاع از خود نیستند درک و پذیرش بهتری دارند.
  • احساس‌مان را به رفتار مخاطب مربوط بدانیم، نه به کل وجود و شخصیت او؛ بله، ممکن است که از کسی بسیار عصبانی باشیم یا کلا حضورش باعث ترس و وحشت ما بشود، ولی اینکه فکر کنیم تمام رفتار و افکار و سکنات آن فرد هم به همان اندازه می‌توانند عصبانی کننده و یا وحشت آفرین باشند احتمالا تعمیم نادرستی است. با دقت بیشتر احتمالا درمی‌یابیم که از حرف یا رفتار خاصی ترسیده‌ایم یا احساس خشم کرده‌ایم؛ قبل از شروع چنین گفتگویی بهتر است به روشنی بدانیم کدام رفتار یا گفتار مخاطب‌مان باعث بروز احساس ما شده است. و حالا جمله‌ی اول شخص را با اشاره به آن رفتار ناراحت کننده کامل می‌کنیم: ” من خیلی احساس بدی داشتم وقتی اونطوری با من صحبت کردی” بهتر از این است که بگوییم :” تو همیشه یه جوری با من حرف میزنی انگار که من احمقم” یا ” وقتی که شنیدم ممکنه به خاطر کارت از اینجا بری خیلی ترسیدم” به جای اینکه بگوییم: ” تو که میدونی من چقدر حساسم چرا راجع به این مساله حرف زدی؟”

ممکن است که این تغییر کلمات خیلی پیش‌پا افتاده به نظر برسد ولی در واقعیت تاثیر به سزایی در احساس و رفتار طرف مقابل می‌گذارد. وقتی کسی را در موضع دفاعی قرار میدهیم دو حالت در پیش داریم؛ یکی قبول تقصیر (صادقانه یا استراتژیک) و دیگری انکار هر نوع نقش و تقصیر. در هر دوی این وضعیت‌ها احساس شما در حاشیه قرار گرفته و دوباره نحوه‌ی رفتار طرف مقابل موضوع اصلی صحبت شده است.

  • از قضاوت خودداری کنیم: قبلا در مبحث ارتباط بدون خشونت هم گفتیم که نباید در گفتگو دلایل، نیات و احساسات طرف مقابل را قضاوت کنیم؛ یعنی مثلا نگوییم “تو این این کار را کردی که نشون بدی دوستم نداری” بلکه از احساس خودمان حرف بزنیم و بگذاریم فرد مقابل دلایل خودش برای عملکردش را بیان کند. وقتی به افراد برای توضیح رفتار یا گفتارشان زمان و فضا می‌دهیم آن‌ها هم بهتر به ما گوش می‌دهند و شانس به نتیجه رسیدن این مکالمه بسیار افزایش می‌یابد.

به خاطر داشته باشیم که تمام این کارها برای این است که به نتیجه‌ی مطلوب برسیم؛ نتیجه مطلوب این است که از صدمات احساس فرونشانی شده در امان بمانیم و این کار با کشف، برون‌ریزی و انتقال احساس انجام می‌شود. پس بهتر است این سه مرحله را به شکلی پیش ببریم که خود باعث ایجاد احساسات فرونشانی بیشتری نشوند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *