بیان احساسات؛ چرا و چگونه؟

در مطلب قبل از مراحل شناخت احساسات‌مان نوشتم. بعد از تشخیص احساس، باید به سراغ بیان احساس‌مان برویم. بیان احساس یا رها کردن آن یعنی: 1) درمیان گذاشتن آن با یک نفر دیگر، 2) نوشتن و یا 3) به صورت فیزیکی نشان دادن آن، مثل مشت زدن به کیسه بوکس یا گریه کردن. بیان احساس شامل تخلیه کردن آن روی یک نفر دیگر نیست، حتی اگر فکر می‌کنید که آن فرد خودش مسئول احساس شماست. منتقل کردن احساس به کس یا کسانی که مسئول آن هستند مرحله‌ی بعدی است. در این مرحله تلاش ما بیشتر بر روی به رسمیت شناختن و قابل لمس کردن احساس و در نتیجه رهایی از اثرات مخرب فرونشانی احساس متمرکز می‌شود. احساسات بیان نشده به صورت اضطراب، تنش و دیگر علائمی که قبلا از آنها صحبت کردیم در بدن اثر می‌گذارند. احساس سلامتی روحی و حتی جسمی از مسیر بیان احساسات می‌گذرد.

از احساس‌مان حرف بزنیم:

شاید بهترین راه برای بیان احساس صحبت کردن با یک دوست حمایت‌گر و یا یک مشاور باشد، در واقع نه اینکه فقط درباره چیزی که احساس می‌کنید حرف بزنید، بلکه خود احساس را بیرون بریزید؛ عصبانی باشید، گریه کنید یا در بهت و حیرت سکوت کنید. مهم است که شنونده‌ی شما فردی امین و قابل اعتماد باشد، کسی که مدام حرف شما را با ارائه راه‌حل قطع نکند. بتواند بدون حواس‌پرتی، بدون توجه به موبایل یا تلویزیون یا غذا، چند دقیقه از وقتش را در اختیار شما بگذارد و فقط گوش کند. در انتخاب این فرد باید دقت کنید، گاهی عکس‌العمل آدم‌ها به احساس ما باعث می‌شود که بعد از حرف زدن احساس بدتری را هم تجربه کنیم؛ که چرا اصلا با همچین کسی از احساس‌مان حرف زدیم.  

شاید لازم باشد چنین فردی را خودمان آموزش بدهیم؛ صادقانه از شریک عاطفی یا دوست‌مان بخواهیم که بدون راه‌حل دادن فقط به ما گوش کند. مطمئنش کنیم که در این وضعیت حرف زدن به قصد مشورت و حل مشکلی نیست. بد نیست بدانیم که این میل به راه‌حل دادن هم از اضطرابی می‌آید که شنونده در خود احساس می‌کند؛ فکر می‌کند که اگر چیزی نگوید ممکن است بی‌خیال و بی‌توجه به نظر بیاید. پس شنونده را مطمئن کنید که نیاز به کمک فکری ندارید. بار اول این آموزش کمی عجیب و خنده‌دار است، ولی یک سرمایه‌گذاری بلند مدت به حساب می‌آید.

از احساس‌مان بنویسیم:

اگر احساسات شما در مرز فوران و انفجار هستند و دوست قابل اعتمادی هم در دسترس نیست بهترین راه نوشتن از آنها است. اگر با کاغذ و مداد هم غریبه نیستید حتی بهتر. اگر زیاد در چنین موقعیتی گیر می‌افتید شاید بهتر باشد که یک دفتر ثبت احساس داشته باشید. این طوری در آینده و با مرور یادداشت‌ها بهتر می‌توانید خودتان و احساس‌تان را بشناسید و از موقعیت‌ها و افرادی که مسبب حال بدتان هستند دوری کنید یا برای برخورد بهتر با آنها کمک بگیرید و آموزش ببینید. ثبت مرتب احساسات و مرور آن در آینده به شما کمک میکند که قدرت خودتان را هم تشخیص دهید؛ ببینید که چطور اتفاقات و احساساتی را که در ابتدا غیرقابل تحمل به نظر می‌آمده‌اند را تحمل کرده‌اید و شاید حتی قوی‌تر هم شده‌اید. یا اینکه تشخیص بدهید که کجا نیاز به کمک دارید. شناخت الگوها معمولا زندگی ما را راحت‌تر می‌کند و نوشتن مرتب از احساسات، شانس ما برای پیدا کردن الگوها را به شدت افزایش می‌دهد. نوشتن کمک می‌کند تا وقتی که بالاخره وقت حرف زدن  فرا می‌رسد بتوانیم بهتر و مفیدتر احساس‌مان را بیان کنیم.

احساس‌مان را تخلیه کنیم:

گاهی اوقات به خاطر حفظ ظاهر خودمان یا درگیر نکردن دیگران از تخلیه حسی که داریم خودداری می‌کنیم. این اتفاق معمولا برای احساسات مثبت نمیفتد؛ کاملا پذیرفته است که وقتی خبر خوبی به شما می‌رسد فریاد بزنید، بخندید و بالا و پایین بپرید. به قول تولستوی “خانواده‌های شاد شبیه هم هستند”  در واقع دلایل شادی عموما برا همه ما یکسان است، و افراد پذیرش بیشتری برای شادی و سرخوشی ما دارند. خشم از دوران باستان احساس نکوهیده‌ای بوده‌ است. کسی که غم یا شادی خود را بروز می‌دهد طبیعی است و حتی تشویق می‌شود، اما کسی که خشم خود را بروز می‌دهد انسانی سست عنصر است که توانایی کنترل خود را ندارد. گاهی خشم دارید و مشت آرام روی میز کوبیدن حال‌تان را بهتر نمی‌کند. دوست دارید جیغ بزنید، گریه کنید و مشت واقعی و محکم بزنید یا حتی چیزی را بشکنید. ممکن است فکر کنید که اگر لیوان روی میزتان را به دیوار بکوبید حالتان بهتر می‌شود ولی از طرفی ممکن است همکارانتان فکرهای بدی در موردتان بکنند. اینجاست که تلاش می‌کنید احساس را پنهان کنید و حواس خودتان را به کار، درس یا تلویزیون پرت کنید تا عصبانیت‌تان تمام شود، اما حالا خوب می‌دانیم که خشم و عصبانیت اینطوری تمام نمی‌شود؛ احتمالا بعدا به صورت درد معده یا گرفتگی عضلات یا بی‌خوابی به ما بازمی‌گردد. انجام حرکاتی که با خشونت ارتباط دارند به ما کمک می‌کنند که خشم‌مان را به سطح بیاوریم؛ مشت زدن به کیسه بوکس یا یک بالش، فریاد زدن در محیط بسته‌ی خودرو، کار مفید با ابزارآلات ( نجاری، باغبانی و …) و ورزش سنگین معمولا می‌توانند به بروز خشم فرونشانی‌شده‌ کمک کنند. البته باید بگوییم که اشتغال هر روزه به این روش‌ها هم چندان سالم نیست. تحقیقات نشان داده است که تکرار کنش‌های این چنینی ممکن است به افزایش خشم هم بیانجامد. پس شاید بهتر است زودتر از این مرحله رد بشوید و برای احساسی که دارید کاری انجام بدهید.

در مورد غم بیشتر اطلاعات داریم. اما برخی از ما، به خصوص مردان از گریه کردن فراری هستیم. اگر فکر می‌کنید که بغضی دارید که تبدیل به اشک نمی‌شود شاید با شنیدن موسیقی یا دیدن یک فیلم بتوانید اشک بریزید. گریه کردن به شما کمک می‌کند غمگین بودن خود را به رسمیت بشناسید، به شرطی که قبلش به خوبی احساس خودتان را تشخیص داده باشید. در واقع گریه‌ی بی‌دلیل چندان اثر مثبتی ندارد، باید بدانید که چرا دارید گریه می‌کنید. اگر مطمئن نیستید از روش تمرکز تجربی که در مطلب قبل اشاره کردیم استفاده کنید.

مهم است تاکید کنم که این مرحله از بیان احساس بدون حضور فرد یا افرادی است که احتمالا مسئول احساس ما هستند. در این مرحله ما داریم برای نیل به حال خوب خودمان تلاش میکنیم، نه صرفا حل مشکل یا حل و فصل ماجرایی که باعث بروز احساس شده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *