همانطور که پیش از این گفتیم(اینجا و اینجا) احساسات فرونشانی شده در زمانی دیگر و به شکلی دیگر بروز و ظهور مییابند. برخی از مسیرها و نشانگان بروز این احساسات میتواند شامل موارد زیر باشد:
- اضطراب همیشگی، عمومی و بی دلیل؛ گاهی اوقات فرد اضطرابی را احساس میکند که نمیتواند آن را به هیچ عامل بیرونی مستقیمی مربوط بداند. گاهی این اضطراب تنها به علت ابهام در اتفاقاتی است که در آینده خواهند افتاد. فرد مدام با سوال “چی میشه اگه…؟” روبرو است و ابهام در پاسخ یا تصور بدترین اتفاقات، اضطراب غیرقابل تحملی را به وی منتقل میکند. پس از فرونشانی احساس خشم و یا هیجان نیز چنین اضطرابی تجربه میشود. مثل وقتی که میخواهیم هیجان خود از مواجه شدن با فرد مورد علاقهمان را بروز ندهیم و یا شب قبل از سفر نمیتوانیم به راحتی بخوابیم. البته تکرار این تجربه برای افراد مختلف و حرف زدن در مورد آن باعث شده که بتوانیم به راحتی دلیل چنین اضطرابی را اطراف تشخیص بدهیم. پس شاید اگر اضطرابی بی دلیل را تجربه میکنیم شاید اشتراک این احساس با اطرافیان به ما در فهم بهتر دلایل آن کمک کند. طبیعی است که افرادی که در وضعیت و یا مکان مشابه ما زندگی میکنند با احساسات و اضطرابهای مشابه دست به گریبان باشند.
- احساس افسردگی (که با اختلال افسردگی متفاوت است) معمولا پس از فرونشانی احساس غم یا فقدان در فرد بروز میکند. احساس افسردگی میتواند شامل عدم حس لذت در فعالیتهایی باشد که پیش از این لذتبخش بودهاند و همینطور غلبهی افکار بد و منفی بر نکات مثبت و امیدبخش اطراف. تفاوت احساس افسردگی با اختلال افسردگی بر اساس مدت زمان و تکرار احساس در موقعیتهای مختلف بررسی میشود. اگر مدت زیادی است که غم و افسردگی را احساس میکنید که علت مستقیمی برای آن نمییابید بهتر است که با یک رواندرمانگر یا روانپزشک مشورت کنید.
- احساسات فرونشانی شده برخی اوقات به صورت مشکلات و دردهای روان-تنی (Psychosomatic) بروز مینمایند. سردردهای ناگهانی، دردهای شکمی بی دلیل، اسهال و استفراغ و … که دلیل پزشکی ندارند ممکن است نشانگان احساسات فرونشانده باشند.
- گرفتگی عضلات نیز یکی دیگر از این نشانههاست. برخی اوقات، به صورت غیرارادی برای جلوگیری از بروز احساسمان گروهی از عضلات را منقبض میکنیم. این انقباض در طولانی مدت باعث گرفتگی عضلانی و درد میشود.
مرور نشانههای بالا اهمیت توجه به بدن را در فرایند تشخیص احساسات به خوبی مشخص میکند. یوجین گندلین (Eugene Gendlin) روانشناس و فیلسوف که سالها به صورت خاص بر روی احساسات، افکار و بروز بدنی آنها مطالعه کرده است فرایندی با نام ” تمرکز تجربی” را در جهت ارتباط با بدن و درک احساسات توسعه داده است؛ این فرایند شامل مراحل زیر است:
- آرامش بدنی؛ درک دقیق احساسات در حالی که ضربان قلب بالا، تنفس سریع و تعریق بسیار زیاد باشد تقریبا غیرممکن است. مغز در چنان وضعیتی فقط میتواند بر روی زنده ماندن تمرکز کند. پس ابتدا با هر روشی که بلد هستید، از مراقبه گرفته تا شنیدن موسیقی یا قدم زدن آرام، سعی کنید که به وضعیت آرامش بدنی برسید.
- از خودتان سوال کنید که چه احساسی دارید. چه چیزی در همین لحظه دارد شما را اذیت میکند. برای رسیدن به جواب صحیح لازم است که با خودتان صادق باشید. ما معمولا دوست نداریم که صاحب احساسات منفی به خصوص حسادت یا خشم باشیم و به همین دلیل هم آنها را پس میزنیم، اما برای حل مشکل باید با خودمان روراست باشیم.
- سعی کنید جایی از بدنتان را شناسایی کنید که فکر میکنید احساستان بر آن تاثیر گذاشته است. برخی اوقات تغییراتی از این دست در حوالی قفسه سینه و شکم محسوس است. مثل فشار بر روی سینه و سختی تنفس، احساس درد معده یا اسپاسم و …
- حالا حواستان را بر جایی از بدنتان که در مرحله قبل کشف کردهاید متمرکز کنید. آرام باشید و منتظر افکارتان بمانید. این آرامش و تمرکز باعث خودآگاهی و سپس به سطح آمدن احساسات شما خواهد شد؛ صبور باشید و زود ناامید نشوید.
- اگر از مرحله 3 و 4 به هیچ جواب و حس مشخصی نرسیدید به مرحله 1 برگردید. احتمالا هنوز برای ورود به مرحله 3 و 4 آرام نیستید. و این بعد از تجربه احساسات قوی بسیار عادی است. روش دیگری را برای رسیدن به وضعی آرامش امتحان کنید.
- بعد از اینکه به یک درک کلی از احساستان رسیدید بهتر است با پرسیدن سوالهایی فهم خود را از احساستان دقیقتر کنید،
- احساسم دقیقا کجای بدنم است؟
- احساسم چه شکلی است؟
- آیا احساسم قابل اندازهگیری است؟
- اگر احساسم میتوانست رنگی باشد چه رنگی بود؟
تبدیل احساس به یک شیء قابل مشاهده هرچند به نظر چندان کار علاقلانهای نمیآید اما در روند شناخت و فهم آن احساس قدم بسیار بزرگی است. نمیدانم که اولین بار چه کسی از “سگ سیاه افسردگی” صحبت کرد، اما در فضای توئیتر و اینستاگرام میبینم که افراد زیادی بروز این احساس را به این شکل بیان میکنند. این کار چه سودی دارد؟ سگ سیاهی که آمدنش را میفهمیم و به رسمیت میشناسیم قاعدتا نبودنش هم مشخصتر است و حتی گاهی میتوان بودنش را نادیده گرفت، چون اندازه و محلش هم مشخص است.
در مطلب بعدی به بیان احساسات و انتقال سالم آن میپردازیم.
منابع:
Bourne, E. J. (2020, May 1). The Anxiety and Phobia Workbook. New Harbinger Publications-
Gendlin, E. T. (1982, August 1). Focusing. Bantam-