همه ما بخشی در درون خودمان داریم که دوست دارد خیال کند کامل و بینقص است و هرگز اشتباه نمیکند.
به مرور زمان و با مواجهه با موقعیتهای واقعی زندگی یاد میگیریم که کامل نیستیم و ما هم ممکن است مرتکب خطا شویم ولی تعدیل این فرضیه اولیه (بینقص بودن) برای همه به یک شکل پیش نمیرود و والدین و به طور کلی محیط اطراف کودک در این فرایند نقش و تاثیر اساسی دارند. اگر والدین بیش از اندازه سختگیر و کمالگرا باشند اجازه هیچ خطایی به فرزند خود نمیدهند و هر اشتباهی از سمت فرزند با تنبیهی شدید و اغلب نامتناسب با اشتباه او مواجه میشود. اگرچه تنبیه بدنی یکی از بدترین انواع مواجهه والدین است ولی آزار کلامی و محرومیت عاطفی هم میتوانند به همان اندازه آسیبزا باشند و در ذهن کودک اشتباه کردن را به حس شدید ترس و اضطراب گره بزنند.
برای چنین فردی در بزرگسالی ایجاد و تداوم روابط سالم کاری سخت خواهد بود. مرتکب اشتباه شدن در رابطه با فردی دیگر اتفاقی اجتنابناپذیر است و روش سالم برخورد با چنین موقعیتی این است که فرد خطای خود را بپذیرد و برای جبران آن تلاش کند ولی برای شخصی که پذیرفتن اشتباه با احساس ترس زیاد و پیشبینی تنبیه شدید گره خورده باشد، حفظ آرامش، اعتراف به اشتباه و تلاش برای ترمیم آسیب ایجاد شده در رابطه خیلی سخت و گاهی غیر ممکن است. این افراد معمولا اشتباه خود را نمیپذیرند و در مقابل هر گونه انتقادی به شدت مضطرب شده و به دلیل این اضطراب، با خشونت و پرخاش واکنش نشان میدهند. تکرار این الگو هر بار آسیب بیشتری به رابطه وارد میکند به حدی که ادامه این وضعیت برای طرف مقابل و حتی خود شخص غیر ممکن شده و رابطه به صورت یکطرفه یا دوسویه تمام میشود.