فرشاد طاهری
قبلا از اینکه چطور به سوالاتی که از ما میپرسند جواب بدهیم نوشتم. اما گاهی اوقات سوالاتی که از ما پرسیده میشوند هم انصافاٌ قابل پاسخگویی نیستند. در واقع بیشتر این حس را منتقل میکنند که یا برای طعنه زدن و فضولی پرسیده شدهاند و یا اینکه در وقت یا جای مناسبی پرسیده نشدهاند. از این جهت این بار قصد داریم که در مورد سؤل پرسیدن حرف بزنیم.
از منظر “ارتباط بدون خشونت” یا NVC سوال یک روش ارتباط کلامی است و سوال خوب از طریق ایجاد فهم مشترک از یک موضوع باعث تسهیل همدلی و شفقت بین افراد میشود.NVC یک چارچوب ارتباطی است که بر شنیدن همدلانه طرف روبرو و بیان صادقانه و بدونقضاوت احساسات تأکید میکند. در این چارچوب یک سؤال خوب دارای شرایط زیر است:
1- سوال خوب پایان باز دارد. به فرد مقابل فرصت میدهد که افکار و احساساتش را بیان کند. مثلا به جای اینکه پس از مواجه شدن با یک خرابکاری از کسی که در صحنه است مستقیم بپرسیم : “تو این کار رو کردی؟” میتوانیم بپرسیم: “میشه لطفاً توضیح بدی چه اتفاقی افتاده؟” . حتما در فیلم و سریالهای جنایی دیدید که وقتی وکیل یا دادستان میخواهد شاهد را تحت فشار بگذارد اصرار میکند که به سوالش فقط با بله یا خیر جواب بدهند. آیا زندگی ما و روابطمان صحن دادگاه است؟ اگر نیست پس بهتر است سوالهایی با پایان باز بپرسیم.
2- تلاش کنیم قضاوت نکنیم یا قضاوت را در سوالمان جا ندهیم، بلکه سوال را طوری بپرسیم که به مخاطب اجازه بدهد همدلی ما را حس کند و بتواند بدون جبههگیری به ما جواب بدهد. اگر از لحن سوال شما برداشت شود که بدون شنیدن جواب هم تصمیم خود را گرفتهاید امکان پاسخگویی دقیق را از مخاطب گرفتهاید. مثلا به جای اینکه بپرسید ” چرا این کار رو کردی” میتوانید بپرسید “میشه لطفا انگیزه و دلیلت برای انجام این کار رو برام توضیح بدی؟” حذف “چرا” از ابتدای سوال حس بسیار بهتری به شنونده منتقل میکند.
3- سوال خوب باید همدلانه باشد، باید یک تلاش صادقانه برای درک طرف مقابل باشد، نه ارضای حس کنجکاوی یا فضولی خودمان. شاید بتوان گفت وقتی نسبت به کسی همدلی نداریم سوالمان هم نمیتواند به افزایش همدلی کمک کند. اما اگر در مسیر همدلی حرکت کنیم به جای اینکه از کسی که ظاهراً حال بدی دارد بخواهیم همه جزئیات را برای ما تعریف کند بهتر است بپرسیم که چه احساسی نسبت به ماجرا دارد و حالش چطور است. دانستن جزئیات بلایی که سر دوستمان آمده است چندان کمکی به همدلی ما با او نمیکند.
4- سوال خوب باید واضح و در مسیر برطرف کردن نیازهای دو طرف باشد. سوالهایی مثل اینکه ” میشه بیشتر توضیح بدی؟” یا ” میشه کمکم کنی بهتر مشکل رو بفهمم؟” مثالهای خوبی از سوالهایی هستند که به وضوح بیشتر کمک میکنند. همینطور تاکید دقیقتر به نیازهای دو طرف باعث میشود سوال های بهتری بپرسیم. پرسیدن سوال مبهم ممکن است باعث سردرگمی طرف مقابل بشود و یا عدم علاقهی شما به ادامه بحث را به مخاطب منتقل کند.
5- سوال خوب باید در مسیر راهحل و نشانگر علاقهی شما به همراهی در حل مشکل باشد. وقتی با کسی روبرو میشوید که در موقعیت سختی گیر افتاده است پرسیدن سوالی مثل “حالا میخوای چی کار کنی؟” چندان کمکی به آن فرد نمیکند. سوال بهتر چیزی شبیه این است: “حالا به نظرت ما باید چه کار کنیم؟” که در آن هم به قضاوت و تشخیص خود فرد احترام گذاشته شده است و هم قصد کمک و علاقهی صادقانهی شما به همراهی را به مخاطب منتقل کرده است.
به طور کلی سوال خوب در چارچوب ارتباط بدون خشونت، میبایست فضای امنی برای بیان نیازها و احساسات طرفین ایجاد کند. امنیت این فضا از احساس همدلی، مهربانی و علاقهی ما به فرد مقابل ایجاد میشود. اگر این حس وجود دارد باید تلاش کنیم با هرچه بهتر بیانکردن سوالهایمان آن را به مخاطب منتقل کنیم. اگر هم دیدید سوالتان این ویژگیها را ندارد شاید بهتر باشد که کلا آن را نپرسیم.
در یک ارتباط امن چند کلمهی کلیدی داریم: همدلی، صداقت و مهربانی. در مورد این کلمات کلیدی بیشتر حرف میزنیم.