هوش مصنوعی و روان‌درمانی

فرشاد طاهری

هرچند این روزها بحث استفاده از مدل های زبانی بزرگ (LLM) مانند ChatGPT و Gemini به عنوان روان‌درمانگر یا مشاور داغ است اما خوب است بدانیم که استفاده از کامپیوتر و اینترنت در این نقش موضوع جدیدی نیست. از حدود 20 سال پیش مدل‌های کامپیوتری درمان شناختی-رفتاری (cCBT) توسعه یافته و در دسترس بوده‌اند. این مدل‌ها با همراهی متخصصان حوزه روانشناسی  طراحی شده‌اند و به صورت تعاملی و وابسته به پاسخ کاربر عمل می‌کنند و می‌توانند با بررسی نشانگانی که کاربر توصیف می‌کند اختلال را تشخیص داده و فرایند درمانی مورد نیاز را مطابق رویکرد درمانی شناختی-رفتاری (CBT) به کاربر ارائه دهند. در ابتدا به کارگیری چنین برنامه‌هایی تنها تحت نظارت یک متخصص امکان‌پذیر بود اما در طول زمان و با مشاهده اثرگذاری آن‌ها، مدل برخط و بر بستر اینترنت درمان شناختی-رفتاری (iCBT) نیز ارائه شد و با همه‌گیر شدن گوشی‌های هوشمند اپلیکیشن‌های مختلفی بر مبنای این درمان توسعه یافته و با هزینه بسیار اندک در دسترس قرار گرفتند.

فراتر از درمان شناختی-رفتاری، این اپلیکیشن‌ها در زمینه‌ی آموزش مفاهیم روانشناسی، تکنینک‌های آرامش‌بخشی با هدف کنترل احساسات مخرب، مدیریت روابط عاطفی، تربیت کودکان و … نیز طراحی و استفاده شده‌اند. اما در سال‌های اخیر و پس از معرفی ChatGPT ماجرا شکل تازه‌ای به خود گرفت. با وجود اینکه این مدل‌های زبانی به صورت خاص برای ارائه مشاوره روانی طراحی نشده بودند اما به صورتی کاملا طبیعی در کنار حل مشکلات ما در ارائه یک تکلیف درسی یا شغلی، شنونده‌ی مسائل روحی و روانی ما هم شدند و در برابر چشمان حیرت‌زده‌مان مانند یک دوست یا بهتر از آن، یک تراپیست شناختی-رفتاری، ضمن همدلی، راهکارها و راه‌حل‌های مطلوبی هم در اختیار ما گذاشتند.

این استقبال از مدل‌های زبانی یا به اصطلاح هوش مصنوعی، در پی رایگان بودن، همه‌کاره بودن، دسترسی راحت و به خصوص نبود مانع زبانی  اتفاق افتاد. به عنوان مثال چت‌بات‌های مبتنی بر iCBT  تنها برای چند زبان خاص مناسب‌سازی و استاندارد شده بودند. این افزایش استفاده از چنین روش‌هایی در عین حال مسائل جدیدی را هم برای کاربران و البته متخصصان مطرح کرد.

  • حفظ امنیت اطلاعاتی که با هوش مصنوعی به اشتراک گذاشته میشود از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. مدل‌های زبانی بزرگ عموما برای توسعه و بهبود کیفیت خود بر تحلیل اطلاعات و بازخورد دریافتی از مراجع متکی هستند. هرچند شاید به صورت مستقیم عامل انسانی شاهد مکالمه فرد با ربات نباشد، اما در صورت نشت اطلاعات، که عمدتا به هویت کاربر نیز متصل است، امکان جستجوی فرمان‌های دریافتی وجود خواهد داشت. هرچند که برخی از این سرویس‌ها رمزگذاری دوطرفه بر روی مکالمات اعمال می‌کنند اما با توجه به حساسیت بالای اینگونه مکالمات باید دقت بیشتری نیز بر روی موضوع اعمال شود.
  • روشن است که مدل زبانی بزرگ توانایی ارائه درمان‌های تحلیلی یا انسان-محور را ندارد. زیرا چنین درمانهایی نیازمند بررسی تداعی‌ها، رویاها، و مشاهده‌‌ی احساسات فرد نیز می‌شود. همچنین در اینگونه روش‌ها درمان در طولانی مدت و بر اثر تحلیل روانی، آگاه شدن فرد از بخشی از ضمیر ناآگاه خود و شکل‌گیری فرایندهای جدید روانی اتفاق می‌افتد، و تکنیک یا تمرین خاصی که چارچوب زمانی از پیش تعیین‌شده داشته باشد در کار نیست. از طرفی حضور در جلسات منظم، در زمان و مکان ثابت از مسائلی است که در اینگونه رویکردها از اهمیت خاصی برخوردار است که در ارتباط با هوش مصنوعی توانایی حفظ این نظم ممکن نیست.
  • توانایی مدیریت موضوع و تخصص مدل زبانی بزرگ در موضوعات روانی نیز چالش همیشگی است. در واقع با وجود اینکه می‌دانیم که این مدلها توانایی ارائه برخی از انواع درمان‌های رفتاری و شناختی-رفتاری را دارند، اما چگونه می‌توانیم به تخصص آنها اعتماد کنیم؟ به عنوان مثال وقتی در مورد یک موضوع ملموس از این مدل‌ها سوال کنیم می‌توانیم جواب را با استفاده از جستجو در منابع راستی‌آزمایی کنیم اما وقتی از مشکلی که با همکارمان داریم حرف میزنیم چه؟ چگونه می‌توان از کیفیت راهکاری که هوش مصنوعی برای بهبود رابطه با همسرمان ارائه می‌کند مطمئن باشیم؟ یا در صورت عدم کارکرد آن چی کسی پاسخگو است؟
  • کیفیت اثرگذاری درمان روانی با انواع هوش مصنوعی در مقایسه با درمان سنتی با درمانگر حرفه‌ای نیز مورد بحث بوده و در پژوهش‌های مختلفی بررسی شده است. در یکی از این پژوهش‌ها که بر روی 104 نفر از افراد حاضر در مناطق درگیر جنگ در اوکراین انجام شده است که از اختلالات اضطرابی رنج می‌بردند، موفقیت عملکرد ربات هوش مصنوعی و درمان سنتی بسیار نزدیک به هم مشاهده شده است : 50 درصد بهبود علائم در درمان حضوری و 45 درصد بهبود علائم در درمان آنلاین با هوش مصنوعی.

در پایان باید این نکته را در نظر داشت که استفاده از مدلهای زبانی همچون ChatGPT و  Google Geminiبرای روان‌درمانی همچنان با مخاطراتی روبرو است. با این وجود استفاده از چت‌بات‌ها و  اپلیکیشن‌هایی که به صورت خاص برای روان درمانی طراحی شده‌اند در حال حاضر منطقی‌تر به نظر می‌رسد. هرچند چنین اپلیکیشن‌هایی کاملا رایگان نیستند و از همه زبان‌ها نیز پشیبانی نمی‌کنند، لیکن هزینه آنها به هیچوجه قابل مقایسه با روان‌درمانی سنتی نیست و همینطور فرد را از مراجعه منظم به یک مکان مشخص نیز معاف می‌کنند. این ویژگی برای افرادی که در شهرهای کوچکتر زندگی میکنند و یا از برچسب‌های معمول که مراجعه به روانشناس و روانپزشک به دنبال دارد بر حذر هستند امتیاز بزرگی محسوب می‌شود.

تجربه‌ی شما از روان درمانی یا دریافت مشاوره از هوش مصنوعی چطور بوده است؟

منابع: 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *