سرنوشت غم‌انگیز بچه‌های خوب

بچه‌های به اصطلاح خوب آنهایی‌اند که در کودکی همیشه گوش به فرمانند، دردسر درست نمی‌کنند، دست‌خط خوبی دارند‌، بدون تذکر و نظارت والدین مشق‌هایشان را می‌نویسند و اتاق‌شان را مرتب نگه می‌دارند.

آنها مودب و خوش‌رو هستند، هیچوقت کلمات زشت استفاده نمی‌کنند و همیشه دوست دارند به والدین‌شان کمک کنند.

ولی “بچه خوب” در واقع خوب نیست زیرا چاره‌ای جز خوب بودن ندارد. بچه خوب از آسیب زدن به والدینش می‌ترسد چون می‌خواهد مراقب والدین مضطرب و افسرده خود باشد. بچه خوب می‌داند یا گمان می‌کند که والدینش تحمل “بد” بودن او را ندارند. آنها تحمل “نگرانی” یا “شرمندگی” بابت کارهای اشتباه او را ندارند و اگر او هرچیزی غیر از خوب و سربه‌راه و مطیع باشد، والدینش را نابود خواهد کرد.

افسردگی و از خود بیگانگی گاهی بهایی‌ست که آدم‌ها بابت “بچه خوب” بودن می‌پردازند.

والدین در کودکی همه دنیای بچه‌ها هستند. اگر کودک آنها را شکننده، هراسان، خشمگین، همیشه در آستانه انفجار و فروپاشی تجربه کند، در بزرگسالی هم درک مشابهی از دنیای پیرامون خود خواهد داشت. دنیایی متزلزل، ناامن و ترسناک.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *