با تعلل و پشت گوش‌اندازی چه کنیم؟

چقدر در زندگی­‌های‌مان از تعلل ضربه خوردیم؟ چقدر پیش آمده که فرصت‌هایی را که فکر می­کردیم می­توانسته‌اند زندگی­‌مان را تغییر دهند با تعلل در تصمیم­‌گیری از دست داده ایم؟ پشت گوش اندازی و دودلی دلایل روانی مختلفی دارند. ریشه بسیاری از این دلایل هم به تجربیات دوران کودکی ما برمی‌گردد. یکی از شایع­ترین دلایل تعلل در شروع کارها چیزی است که آن را تحت عنوان کمال‌گرایی می‌شناسیم. در ذهن انسان کما­ل‌گرا برای انجام هرکاری یک روش کاملا بی نقص وجود دارد که تا وقتی به آن دست پیدا نکند کار را شروع نخواهد کرد. این پیش‌فرض از چندین جهت اشتباه است؛ اول آنکه تقریبا غیر ممکن است که کسی بتواند تمام مشکلات بالقوه را پیش‌بینی کند و یا حتی در صورت پیش­‌بینی دقیق، قبل از شروع کار بتواند برای همه آنها راه‌حل هم بیندیشد. دوم آنکه نقص جزئی در انجام کارها تناقضی با موفقیت ندارد. پایان موفقیت­‌آمیز پروژه­‌ها بدون هیچ مشکل و نقصی البته که مطلوب و خوشایند اما تقریبا غیر ممکن است؛ حالا همه می‌دانیم که اتفاقات و پروژه­‌هایی بسیار مثبت که زندگی بشر را دگرگون کرده‌اند، مثل انقلاب کشاورزی، کشف آنتی‌­بیوتیک یا حتی انرژی هسته‌ای در کنار سودمندی‌های خود چه مشکلاتی نیز برای بشر و محیط پیرامونی­ش به همراه داشته‌­اند.

گاهی چیزی که ما را مضطرب می‌کند و شروع کردن را ترسناک جلوه می‌دهد بزرگی کارهاست. بهترین روش برخورد با این مساله تبدیل کار بزرگ به قدم‌های کوچک است. بزرگترین تله‌ای که فرد پشت­‌گوش‌انداز در آن میفتد تعریف پروژه­‌های بزرگ است. راه حل؟ دنبال روش‌های آسان برای مطلوب‌­تر کردن شرایط بگردید؛ یک نقل قول سه کلمه‌ای از اوباما هست که ” بهتر” خوب است.” خیلی وقت­‌ها برطرف کردن کامل یک مشکل بسیار وقت‌گیر یا حتی غیرممکن است؛ در چنین شرایطی تنها راه تغییر  اندکی بهتر کردن وضعیت است.

فردی را تصور کنید که از وضعیت خانه‌اش راضی نیست؛ ایده­‌ی تغییر مکان هم که بعید است با شرایط مالی موجود عملی باشد؛ ممکن است این فرد فکر کند که “یه روزی پولدار میشم و خون­ه‌ای که دوست دارم رو می­خرم (یا اجاره می­کنم!)” و مدت­ها در وضعیتی که دوست ندارد زندگی کند. تنها راه فرار از این تله همان بهتر کردن است؛ چطور؟ با تعریف یک کار ساده، که قابلیت تقسیم به مراحل مختلف داشته باشد و انجام اولین مرحله‌اش هم فقط 4-5 دقیقه زمان لازم داشته باشد. مثلا رنگ کردن یک دیوار آنقدری خرج ندارد، در 4-5 دقیقه هم میشود رنگ را انتخاب کرد یا نزدیک­ترین رنگ­‌فروشی را پیدا کرد، مقداری نمونه رنگ گرفت و روی دیوار امتحان کرد ؛ خریدن گل و گیاهی که کمی رنگ به خانه بدهد هم چندان سخت نیست، در مرحله اول می‌توان فهمید که با توجه به وضعیت نور خانه، چه گیاهی مناسب است. یا اصلا شاید تمیز کردن بالکنی که تبدیل به انباری شده و گذاشتن یک صندلی در آن بتواند اوقات بهتری نصیب­ کند که مرحله اولش احتمالا پیدا کردن جارو و خاک­‌انداز باشد. انجام دادن اولین مرحله در 5 دقیقه به فرد نشان می‌دهد هدفی که مشخص کرده­ با همین قدم‌های کوچک قابل انجام است، از طرفی وقتی کار شروع می­‌شود یک بخش دیگر روان­، فرد را برای پایان دادنش تشویق خواهد کرد. به احتمال زیاد بعد از این تغییرات جزئی شاهد خانه‌ی رویایی نخواهیم بود، اما وضعیت حداقل کمی بهتر شده است. مشاهده تغییراتی که نتیجه اعمال خودمان است، هرچند کوچک، اعتماد به نفس ما را بالا می‌برد، باور می‌کنیم که می­‌توانیم تغییر ایجاد کنیم و این تغییر فکر اولین قدم است. 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *