هم‌بودی اختلالات روانشناسی و سوء مصرف مواد

قصد نوشتن درباره چنین موضوعی را نداشتم اما وقتی برای افزایش اطلاعات خودم در جستجویی به نتایج 2 پژوهش ذیل برخوردم فکر کردم که باید کامل‌تر و دقیق‌تر راجع به هم‌بودی اختلالات روانشناسی با سوء مصرف مواد بنویسم.

مطابق پژوهشی که در استرالیا و بر روی 456 نفر از مراجعان یک مرکز بازپروری و ترک اعتیاد انجام شده است 57% آنها تشخیص بالینی اختلال افسردگی و 8% تشخیص بالینی اختلال دوقطبی داشته‌اند. همچنین 35% افکار خودکشی و در مجموع 66% از افراد با یک اختلال روانشناسی درگیر بوده‌اند (دیویس و همکاران، 2023).

همینطور مطابق گزارش منتشر شده در ژورنال انجمن پزشکی آمریکا(JAMA)  37 درصد افراد دارای سوءمصرف الکل و 53 درصد افراد با سوء مصرف مواد در آمریکا حداقل با یک اختلال روانشناسی هم درگیر هستند.

الف: تعریف هم بودی  (Comorbidity, Co-Occurring, Dual Diagnosis)

وقتی فردی همزمان با اختلال سوء مصرف مواد، با حداقل یک اختلال روانشناسی همانند افسردگی، اضطراب، دوقطبی و … هم درگیر باشد مساله به عنوان هم‌بودی مطرح می‌شود. اهمیت چنین تشخیصی در چند مرحله برجسته می‌شود؛ یکی در مرحله برنامه ریزی درمان، زیرا متخصصین دریافته‌اند که درمان یک اختلال بدون در نظر گرفتن دیگری امکان پذیر نیست و دیگری در پیش بینی مشکلات و موانع بالقوه در مسیر درمان که با تشخیص هم‌بودی ممکن است بتوان از بروز آنها جلوگیری کرد.

ب: دلایل بروز هم‌بودی

بروز پرتعداد هم‌بودی اعتیاد و اختلالات روانشناسی محققان را بر 2 نظریه استوار می‌دانند؛ اول اینکه احتمال دارد ژن‌هایی که در بروز اختلالات روان نقش دارند به همان صورت هم در ابتلا به سوء مصرف مواد تاثیرگذار باشند. دوم اینکه شرایط محیطی که فرد را مستعد بروز اختلالات روان می‌کند به همان شیوه احتمالا برای درگیر شدن فرد با سوء مصرف و اعتیاد هم نقش دارند.

گاهی هم شرایط نامساعد به صورت مضاعف وجود دارد؛ فرزند والدینی که درگیر با مشکلی روانی هستند، هم در شرایط نامناسبی رشد می‌کند و همزمان ممکن است حامل ژن آن اختلال باشد و چنین شرایطی شانس درگیر شدن با سوء مصرف را به شدت افزایش می‌دهد.

رابطه اعتیاد و اختلالات روانشناسی یک رابطه دوطرفه است. ابتلای به هرکدام شانس ابتلای به دیگری را به شدت افزایش می‌دهد و از طرفی هر دو علائم یکدیگر را تشدید می‌کنند. همینطور ابتلای هم‌زمان شانس موفقیت درمان را برای هر دو مساله بسیار پیچیده‌تر می‌کند.

در بسیاری اوقات ابتلا به یک اختلال روانشناسی به سوء مصرف مواد منجر میشود. این اتفاق معمولا با خود-درمانی شروع میشود. افراد بسیاری که درگیر اختلال اضطرابی هستند به الکل پناه می‌برند؛ الکل در ابتدا کمی به فرد کمک می‌کند اما به زودی سوء مصرف آن خود به مشکل جدیدی بر روی اضطراب‌های پیشین تبدیل می‌شود. فردی که دچار اختلالات روان تنی است، مواردی مانند زودانزالی، کمبود میل جنسی، اضافه وزن، کمبود وزن و …. توسط افراد غیرمسئول به سمت استفاده از مواد غیرقانونی برای حل مشکل خود سوق داده می‌شود. استفاده از متامفتامین برای لاغری و یا ترکیبات تریاک برای درمان زودانزالی یکی از موارد در شروع اعتیاد افراد در دهه 1380 و 1390 ذکر شده است.

در سمت دیگر این جاده دوطرفه افرادی هستند که به دلایل مختلف درگیر سوء مصرف مواد و الکل شده‌اند و این ماجرا باعث تغییراتی در آنها شده که مستعد اختلالات روانشناسی نیز خواهند شد. فرد درگیر با اعتیاد به مرور شبکه حمایتی خودش را از دست می‌دهد، در شرایطی قرار می‌گیرد که روش های مقابله‌ای پیشین دیگر کارساز نیستند و در مقابل تنش‌های زندگی بی دفاع میشود، ممکن است جایگاه اجتماعیش را از دست بدهد، پنهان کاری ناشی از اعتیاد باعث اضطراب بیشترش بشود، مشکلات مالی و خانوادگی بیشتری را تجربه کند و در نهایت دچار اختلالی روانشناسی هم بشود که شرایط را از قبل هم پیچیده‌تر می‌کند.

همچنین بسیاری از موادی که توسط افراد سوء مصرف میشود اثرات ماندگاری بر روی بافت مغز می‌گذارند که در مشاهده‌های علمی به وضوح دیده میشود. این تاثیرات به خصوص بر روی بخشهایی از مغز که مسئولیت تنظیم احساسات را دارند بسیار واضح است. کاهش توانایی این بخش مغز باعث بروز اختلالات فراوانی از جمله افسردگی میشود. همچنین از اثر THC  موجود در محصولات مشتق از ماری جوانا در ایجاد روان‌پریشی در افراد دارای پیشینه ژنتیکی نیز شواهدی در دست است.

ج: درمان          

همانطور که بالاتر هم گفتم درمان در چنین افرادی باید به صورت کلی‌نگر باشد. امکان درمان این دو یا چند اختلال به صورت جداگانه وجود ندارد. فردی که در جستجوی راهی برای فرار از اضطرابش به سمت الکل یا مواد کشیده شده است، باید تحت درمان دارویی و حمایتی برای مشکل اضطرابش قرار بگیرد تا زمان قطع مصرف الکل با چالش جدیدی روبرو نگردد. از این رو لازم است که بین شبکه افرادی که در درمان فرد تقش دارند، از پزشک، روانپزشک؛ روان درمانگر، حامی و خانواده هماهنگی کامل وجود داشته باشد.

درمان هر فردی که دچار هم‌بودی است باید برای شرایط خاص خودش طراحی و اجرا گردد. با توجه به پیچیدگی موضوع، اجرای یک پروتکل درمانی از پیش تعیین شده برای چنین فردی احتمالا موفقیت آمیز نخواهد بود. درمان اختلال های هم‌بود باید با افزایش انگیزه‌های فرد برای پایان دادن به سوء مصرف و شروع مسیر احتمالا طولانی درمان اختلال روانشناسی همراه باشد. از این رو لازم است که خود فرد و شبکه حمایتی وی از مرحله ای از درمان که در آن است مطلع باشند و مشکلات و موانع بالقوه را نیز بشناسند. متاسفانه به علت همین مشکلات بازگشت به سوءمصرف (Relapse) در میان افرادی که از اختلال‌های هم‌بود رنچ می‌برند بیش از سایر افراد گزارش شده است. این نکته کار افراد دخیل در مسیر درمان را سخت و مسئولیت آنها را دوچندان می‌کند.

Davis, A., McMaster, P., Christie, D.C. et al. Psychiatric Comorbidities of Substance Use Disorders: Does Dual Diagnosis Predict Inpatient Detoxification Treatment Outcomes?. Int J Ment Health Addiction 21, 3785–3799 (2023). https://doi.org/10.1007/s11469-022-00821-1

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *